گونههای باستانی و نامهای پرحاشیه
وقتی شجرهنامه انسان بههم میریزد: پژوهشی درباره گونههای باستانی و نامهای پرحاشیه
گفتوگو با کریستوفر بِی، باستانانسانشناس دانشگاه هاوایی
از نامهای بحثبرانگیز انسانهای باستانی تا داستان شخصی مردی که بخشی از هویت خود را در مه زمان گم کرده است
درخت خانوادگی انسان همان شجرهنامهی باستانی که قرار است گذشتهمان را تعریف کند هیچوقت در یک جا بند نشده است. هر بار که تکهای استخوان از دل خاک بیرون میآید، مثل برگ تازهای است که ناگهان روی شاخهای ناشناخته سبز میشود و همهچیز را تغییر میدهد. درست مانند دنیسووانها؛ مردمان مرموزی که سالها فقط از چند قطعه استخوان و ردّی از DNA میشناختیمشان و بیشتر شبیه سایهای بودند تا یک گونهی واقعی.
اما در ژوئن امسال ناگهان همهچیز زیر و رو شد: پژوهشگران گفتند جمجمهی عظیمی از چین که پیشتر در قالب گونهی Homo longi معرفی شده بود شاید در واقع چهرهی گمشدهی دنیسووانها باشد. گویی این سایهی باستانی بالاخره صورتش را نشان داده باشد.
ولی همه این برداشت را قبول ندارند.
یکی از مخالفان سرسخت این تفسیر، کریستوفر بِی است؛ باستانانسانشناسی که نامش این روزها در مرکز داغترین بحثهای مربوط به «درخت خانوادگی انسان» قرار گرفته. او معتقد است این جمجمه همچنان باید در دستهی Homo longi باقی بماند نه دنیسووان.
با وجود این اختلاف، نقش او فقط در بحثهای اخیر خلاصه نمیشود. در پنج سال گذشته او و همکارانش دو گونهی جدید پیشنهاد کردهاند که هر دو موجی از بحث، انتقاد و حتی جنجال بهپا کردهاند:
-
Homo bodoensis
-
Homo juluensis
دلیلش هم ساده است: آنها عمداً قوانین رسمی نامگذاری را دور زدهاند.
اما از دید بِی، مشکل از قانونهایی است که به قول خودش «مثل فسیلها سنگ شدهاند» و با نیازهای امروز علم هماهنگ نیستند بهویژه وقتی جلوی حذف نامهایی را میگیرند که بار نژادپرستانه، استعماری یا حتی خجالتآور دارند.
گفتوگوی ما از او دربارهی نامگذاری انسانهای باستانی شروع شد، اما خیلی زود به موضوعی شخصیتر رسید: اینکه چرا او اصلاً وارد مطالعهی انسانهای گذشته شد و چگونه گذشتهی گمشدهاش الهامبخش پژوهش دربارهی گذشتهی بشر شده است.
آغاز ماجرا: چرا باستانانسانشناسی؟
مایکل مارشال: چه چیزی تو را به مطالعهی انسانهای باستانی کشاند؟
کریستوفر بِی:
»باستانانسانشناسی یعنی کنار هم گذاشتن تکههایی از یک پازل که بیشتر قطعاتش گم شده. این حس برای من همیشه آشنا بود «
او در کره جنوبی به دنیا آمده و در حدود یکسالگی رها شده؛ شش ماه در یتیمخانه مانده و بعد خانوادهای آمریکایی او را به فرزندی پذیرفته است. سالها بعد، در دورهی کارشناسی، فرصتی پیش آمد تا برای یک تبادل دانشجویی به کره سفر کند. او به مرکز فرزندخواندگی که زمانی از آنجا برده شده بود سر زد. هدفش ساده بود: پیدا کردن ردّی از گذشتهاش.
اما پاسخی که شنید، همهچیز را زیرورو کرد:
»اسم کرهایات واقعی نیست. تاریخ تولدت واقعی نیست. هیچ راهی برای پیدا کردن خانوادهات وجود ندارد. «
بِی میگوید همان لحظه فهمید بخشی از هویتش شاید برای همیشه در تاریکی باقی بماند.
اما درست همان زمان، در کلاس انسانشناسی زیستی، جرقهای در ذهنش روشن شد:
»اگر نمیتوانم گذشتهی خودم را پیدا کنم، شاید بتوانم گذشتهی نوع انسان را بازسازی کنم. «
و همین، مسیر زندگیاش را عوض کرد.
Homo bodoensis: چرا دو گونهی قدیمی حذف شد؟
برای دههها دو گونهی Homo heidelbergensis و Homo rhodesiensis از مهمترین نامزدها برای جایگاه «جد مستقیم انسانهای مدرن» بودند. اما در سال ۲۰۲۱، بِی و همکارانش پیشنهاد کردند هر دو کنار گذاشته شوند و یک گونهی تازه Homo bodoensis جایگزین شود.
چه چیزی آنها را به این پیشنهاد رساند؟
در یک نشست تخصصی در سال ۲۰۱۹، بیشتر پژوهشگران اعتراف کردند این دو نام دیگر کارکرد علمی قابل اتکایی ندارند:
-
H. heidelbergensis تبدیل شده بود به یک «سطل آشغال طبقهبندی» هر فسیلی که معلوم نبود دقیقاً نئاندرتال است یا انسان خردمند یا راستقامت، در این گروه انداخته میشد.
-
H. rhodesiensis به یک مشکل بزرگتر دامن میزد: نامش از «رودزیا» گرفته شده، با ریشهای در داستانهای استعماری و جنجالی سسیل رودز.
بِی میپرسد:
«آیا واقعاً باید اجداد مستقیم انسان مدرن را با نام فردی با چنین سابقهای معرفی کنیم؟»
بههمین دلیل نام bodoensis را پیشنهاد کردند؛ برگرفته از جمجمهی ۶۰۰هزارسالهی Bodo در اتیوپی نمونهای خوب و علمی، بیحاشیه و قابل اتکا.
واکنش جامعهی علمی؟
کاملاً دو قطبی.
-
برخی داوران: «اهمیت داردچاپش کنید. »
-
برخی دیگر: «غیرضروری و نادرست است چاپ نشود. »
اما همین واکنشها نشان میداد چیزی در عمق علم نیازمند بازنگری است.
سال ۲۰۲۳، در یک کارگاه تخصصی، تقریباً همه پذیرفتند که:
-
H. heidelbergensis مفید نیست.
-
H. rhodesiensis باید به دلایل اخلاقی کنار گذاشته شود.
اما کمیسیون بینالمللی نامگذاری جانورشناسی (ICZN) اعلام کرد وارد بحثهای اخلاقی نمیشود. موضعی که بِی و همکارانش با آن بهشدت مخالفاند.
داستان جولوئنسیس: انسانهای با «سر بزرگ»
در سال گذشته، فسیلهایی از محوطهی سوجیایائو در شمال چین توجه بِی را جلب کرد. بازسازی سهبعدی نشان میداد این انسانهای باستانی اندازهی جمجمهای دارند که از محدودهی معمول انسانهای مدرن بیرون میزند:
-
انسان مدرن: ۱۳۰۰ تا ۱۵۰۰ سانتیمتر مکعب
-
این نمونهها: ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ سانتیمتر مکعب!
چیزی که بِی با خنده آن را «سر واقعاً بزرگ» مینامد. همین سبب شد نام پیشنهادی بهجای Homo xujiayaoensis (که بهگفتهی او تلفظش برای بیشتر مردم غیرممکن است)، شکل سادهتر و معناگراتر Homo juluensis را انتخاب کنند «جولو» در زبان چینی یعنی «کلهگنده».
آیا اینها دنیسوواناند؟
از نظر دندانی، شباهت فک و دندانهای سوجیایائو با دنیسووانها چشمگیر است.
اما گروه دیگری از دانشمندان میگویند تمام اینها باید در گونهی Homo longi قرار بگیرند.
بِی باور دارد:
-
بسیاری از پژوهشگران چینی با juluensis موافقاند.
-
دادههای پروتئینی روی جمجمهی H. longi قابل اتکا نیست.
-
و بحث هنوز کاملاً باز است.
آیا نقدها اذیتتان میکند؟
بِی با خندهای آرام پاسخ میدهد:
«در این مرحله دیگر پوستمان کلفت شده. »