چکش رفلکس Tromner لوکسامد
- -در 4 رنگ ( سفید ، مشکی ، آبی و زرد) -ساخت آلمان
- -طول 23 سانتی متر
- - از جنس آلومینیوم و برنج (brass) - وزن 245 گرم
اولین گام، آمادهسازی بیمار و محیط است؛ بیمار باید در وضعیت راحتی کامل باشد، ترجیحاً نشسته بر روی یک صندلی که پاها آزادانه و بدون تماس با زمین آویزان باشند، به ویژه هنگام ارزیابی رفلکس کشککی (Patellar Reflex). در صورت ارزیابی رفلکس آشیل، بیمار میتواند نشسته یا به پشت خوابیده باشد، در حالی که اندام تحتانی کمی چرخان به سمت خارج است و مچ پا در حالت استراحت نسبی قرار دارد. آمادهسازی خود ابزار شامل اطمینان از تمیزی و خشکی سر چکش و همچنین بررسی وزن و تعادل آن است، زیرا احساس اپراتور نسبت به ابزار مستقیماً بر شدت ضربه تأثیر میگذارد. مرحله بعدی شامل شناسایی دقیق نقطه تاندونی هدف است؛ برای مثال، در رفلکس کشککی، تاندون کشکک زیر پاتلا قرار دارد و باید به وضوح قابل لمس باشد. اپراتور باید چکش را به نحوی بگیرد که انگشتان دست، به ویژه انگشت میانی و اشاره، به عنوان یک تکیهگاه و اهرم عمل کنند؛ این روش گرفتن، که اغلب شامل نگه داشتن دسته در فاصله یک سوم انتهایی آن است، امکان ایجاد یک حرکت پاندولی دقیق و کنترلشده را فراهم میسازد. نکته حیاتی در اجرای صحیح، تکنیک ضربه است؛ ضربه نباید یک حرکت خشن و کوبنده باشد، بلکه باید یک حرکت سریع، ملایم و ریتمیک باشد که با استفاده از نیروی وزن خود چکش و یک حرکت مچ دست دقیق اجرا شود. هدف این است که انرژی جنبشی کافی برای تحریک گیرندههای کششی (Muscle Spindles) در عضله زیر تاندون فراهم شود، بدون آنکه درد یا انقباض ارادی در بیمار ایجاد گردد. فاصله بین سر چکش و تاندون باید در حدود ۲ تا ۳ سانتیمتر باشد و ضربه باید در آخرین لحظه حرکت پاندولی، درست قبل از برگشت، اعمال شود تا حداکثر شتاب منتقل گردد. پس از اعمال ضربه، اپراتور باید فوراً پاسخ را مشاهده و تفسیر کند؛ این شامل ارزیابی دامنه (میزان حرکت پا)، سرعت واکنش (Latency) و وجود هرگونه پاسخ جانبی (مانند انقباض عضلات متقابل یا پاسخهای غیرارادی دیگر) است. این فرآیند باید به صورت تکراری و با فاصله زمانی مناسب بین ضربات تکرار شود تا اطمینان حاصل شود که نتیجه به دلیل پدیدههای ناشی از تکرار ضربه (مانند تکرار یا خستگی) مخدوش نشده است. برای ارزیابی رفلکسهای اندام فوقانی مانند رفلکس دوسر بازویی، استفاده از قسمت کوچکتر و نوکدارتر چکش ممکن است مناسب باشد و اغلب نیاز است که تاندون مورد نظر با فشار انگشت شست اپراتور بر روی محل اتصال تاندون (تاندون دوسر در شیار دلتوپکتورال) کمی کشیده شود تا پاسخ واضحتر شود. در نهایت، تفسیر صحیح مستلزم ثبت دقیق مقیاسبندی شده پاسخ است، مثلاً استفاده از مقیاس هانت و ایتون (۰ تا ۴+)، که نیازمند تجربه و کالیبراسیون حسی اپراتور با ابزار خاص لوکسامد است.
-
روش استفاده و مراحل:
-
آمادهسازی بیمار: اطمینان از راحتی بیمار و آویزان بودن آزاد پاها (برای رفلکس کشککی) یا وضعیتدهی مناسب اندام.
-
آمادهسازی ابزار: بررسی تمیزی، تعادل و آمادگی چکش لوکسامد برای استفاده.
-
شناسایی نقطه هدف: لمس دقیق محل تاندون مورد نظر (مثلاً تاندون کشکک یا آشیل).
-
نحوه گرفتن چکش: گرفتن دسته در فاصله یک سوم انتهایی برای کنترل بهتر حرکت پاندولی و اهرمسازی.
-
تکنیک ضربه: اجرای یک حرکت سریع، ریتمیک و ملایم با استفاده از وزن ابزار و حرکت مچ دست، نه نیروی بازو.
-
فاصله مناسب: حفظ فاصله حدود ۲ تا ۳ سانتیمتر بین سر چکش و تاندون، اعمال ضربه در اوج شتاب حرکت پاندولی.
-
مشاهده و تفسیر فوری: ارزیابی دامنه، سرعت و کیفیت پاسخ رفلکسی بلافاصله پس از ضربه.
-
تکرار کنترلشده: تکرار آزمایش با فواصل زمانی مناسب برای تأیید نتایج و جلوگیری از خستگی یا تکرارپذیری نادرست.
-
استفاده از سر مناسب: انتخاب قسمت گرد برای تاندونهای بزرگ و قسمت نوکدار/مسطح برای تاندونهای کوچکتر یا نقاط ماشهای.
-
مستندسازی: ثبت نتایج بر اساس مقیاسبندی استاندارد (مانند مقیاس ۰ تا ۴+).
-
کاربردهای چکش رفلکس ترومر لوکسامد فراتر از ارزیابی صرف رفلکسهای وتری عمقی است و به عنوان یک ابزار چندمنظوره در طیف وسیعی از ارزیابیهای سیستم عصبی و اسکلتی-عضلانی مورد استفاده قرار میگیرد. در حوزه نورولوژی بالینی، کاربرد اصلی آن، نقشهبرداری دقیق از وضعیت رفلکسها در سراسر بدن، از رفلکسهای سگمنتال C5-C6 (دوسر بازویی و براکیورادیال) تا سگمنتال S1-S2 (آشیل) است. این توزیع مکانی برای تشخیص محل ضایعه بسیار مهم است؛ برای مثال، کاهش رفلکس آشیل (آررفلکسی) اغلب به آسیب ریشه عصبی S1 یا درگیری عصب سیاتیک اشاره دارد، در حالی که افزایش شدید رفلکسهای اندام تحتانی (بابنسکی مثبت، همراه با کلونوس) نشاندهنده اختلال در مسیرهای نزولی قشر نخاعی (UMN) است. علاوه بر DTRها، طراحی تخصصی سر چکش لوکسامد امکان ارزیابی رفلکسهای سطحی (مانند رفلکس قرنیه یا رفلکس پوستی شکمی) را نیز فراهم میآورد، اگرچه در این موارد، معمولاً از بخش نوکدارتر یا لبهی چکش استفاده میشود و تکنیک باید بسیار ملایمتر باشد تا تحریک مکانیکی پوست به جای تحریک عصب، پاسخ را ایجاد نکند. یک کاربرد مهم دیگر، در معاینه ارزیابی سندرم تونل کارپال یا نوروپاتیهای محیطی است، جایی که چکش میتواند به عنوان یک ابزار برای ارزیابی تحریکپذیری عصب در محلهای خاص (مانند عصب مدین در مچ دست) به کار رود، هرچند که این کار بیشتر به سمت تکنیکهای تست تحریک مستقیم میرود. همچنین، در ارزیابی فیزیوتراپی و توانبخشی، این ابزار برای تعیین میزان سفتی یا تون عضلانی و شناسایی نقاط ماشهای (Trigger Points) در عضلات استفاده میشود؛ ضربه کنترلشده به این نقاط میتواند باعث آزادسازی موضعی تنش شود یا در تشخیص نقاط حساس، راهنمایی کند. در مطالعه اختلالات مخچهای، چکش لوکسامد میتواند در ارزیابی آتاکسی یا لرزش حین عمل مورد استفاده قرار گیرد، زیرا پاسخ رفلکسی نرمال در حضور آتاکسی ممکن است همراه با نوسان یا بی ثباتی بیشتری باشد. قابلیت اطمینان بالای این ابزار در مقایسه با ابزارهای ارزانتر، آن را به انتخابی ایدهآل برای محیطهای آموزشی و تحقیقاتی تبدیل کرده است، جایی که نیاز به تکرارپذیری بالا در تحریک و ثبت دادهها وجود دارد. در نتیجه، چکش ترومر لوکسامد فراتر از یک وسیله عصبشناسی سنتی، به یک ابزار ارزیابی جامع تبدیل شده که در هر مرحله از معاینه فیزیکی، از سر تا پا، کاربرد دارد و اطلاعات حیاتی در مورد سلامت یکپارچه سیستم عصبی ارائه میدهد.
-
کاربردها:
-
ارزیابی رفلکسهای وتری عمقی (DTRs) در اندامهای فوقانی و تحتانی (تشخیص ضایعات UMN و LMN).
-
تشخیص محل آسیبهای عصبی محیطی بر اساس الگوی کاهش یا فقدان رفلکسها (مانند ریشههای عصبی).
-
ارزیابی رفلکسهای پوستی و سطحی (مانند رفلکس قرنیه) با استفاده از سر نوکدارتر.
-
تست تحریکپذیری عصبی در معاینات مرتبط با نوروپاتیها (مانند سندرم تونل کارپال).
-
تعیین تون عضلانی و شناسایی نقاط ماشهای (Trigger Points) در ارزیابیهای اسکلتی-عضلانی و فیزیوتراپی.
-
ارزیابی ثبات پاسخها در حضور اختلالات مخچهای (آتاکسی).
-
استفاده در محیطهای آموزشی و تحقیقاتی به دلیل تکرارپذیری و استانداردسازی بالای نتایج.
-
با بررسی دقیق مزایا و معایب چکش رفلکس ترومر لوکسامد در مقایسه با جایگزینهای موجود در بازار، میتوان به درک بهتری از جایگاه این ابزار در جعبه ابزار بالینی رسید. بزرگترین مزیت چکش لوکسامد، کیفیت ساخت بینظیر و دوام آن است؛ مواد استفاده شده در ساخت دسته و سر، اغلب از فولاد ضدزنگ درجه پزشکی یا آلیاژهای سخت، مقاومت در برابر سایش، خوردگی و تخریب ناشی از ضدعفونیکنندههای قوی را تضمین میکند، امری که در محیطهای بالینی پرفشار حیاتی است. علاوه بر این، طراحی ارگونومیک و توزیع وزن دقیق آن، اجازه میدهد تا اپراتور بتواند با حداقل نوسان، نیروی جنبشی لازم را منتقل کند، که این امر منجر به افزایش دقت و کاهش خستگی در طول معاینات طولانی میشود؛ به بیان دیگر، مهندسی ماسه و بالانس، «نقطه شیرین» ضربه را به سادگی قابل دستیابی میسازد. این ابزار معمولاً دارای دو سر مجزا است که پوشش گستردهای از نیازهای تشخیصی را فراهم میکند، از تحریکهای قوی گرفته تا تحریکهای دقیق. با این حال، استفاده از چکش رفلکس لوکسامد نیز خالی از محدودیت نیست. مهمترین عیب، معمولاً قیمت اولیه بالاتر آن نسبت به مدلهای سادهتر یا ارزانتر است که ممکن است برای کلینیکهای کوچکتر یا دانشجویان محدودیت ایجاد کند. همچنین، حتی با وجود طراحی مهندسی شده، تفسیر نهایی پاسخ رفلکسی همچنان به شدت به تجربه و قضاوت ذهنی پزشک بستگی دارد؛ تفاوت در نیروی اعمالی بین دو پزشک مختلف میتواند منجر به درجهبندیهای متفاوت پاسخها شود، و این چکش نمیتواند به طور کامل بر این سوگیری انسانی غلبه کند، بلکه تنها آن را به حداقل میرساند. علاوه بر این، در برخی از بیماران بسیار حساس یا کسانی که دچار هیپرتونی شدید هستند، ضربه حتی با شدت کم نیز ممکن است باعث انقباض عضلانی ارادی شود که تفسیر پاسخ خالص رفلکسی را دشوار میسازد. در برخی موارد، قسمت فلزی سر چکش ممکن است باعث انتقال حرارتی ناخواسته یا احساس سردی ناخوشایند در تماس با پوست شود که ممکن است در کودکان یا افراد مسن حساسیت ایجاد کند، اگرچه مدلهای مدرنتر با پوششهای حرارتی این مشکل را کاهش دادهاند. در نهایت، اگرچه دوام بالایی دارد، اگر ضربه به طور مداوم با زاویهای اشتباه یا با شدت بیش از حد اعمال شود، ممکن است به تاندونها آسیب رسانده یا منجر به پاسخهای غیرقابل اعتماد گردد.
-
مزایا و معایب:
-
مزایا:
-
کیفیت ساخت بسیار بالا و دوام عالی در برابر استهلاک و استریلسازی مکرر.
-
طراحی ارگونومیک و توزیع وزن بهینه برای انتقال نیروی جنبشی دقیق و کنترل شده.
-
امکان اجرای دو نوع تحریک متفاوت (با استفاده از سرهای دوگانه) برای طیف وسیعی از معاینات.
-
کاهش خطای اپراتور ناشی از نوسان دست به دلیل بالانس دقیق ابزار.
-
استاندارد مرجع در بسیاری از محیطهای آکادمیک و بالینی تخصصی.
-
-
معایب:
-
هزینه اولیه خرید بالاتر نسبت به مدلهای استاندارد عمومی.
-
وابستگی شدید به قضاوت ذهنی اپراتور برای تفسیر و درجهبندی پاسخها (سوگیری انسانی).
-
احتمال ایجاد انقباض ارادی در بیماران مضطرب یا دارای هیپرتونی شدید.
-
احساس سردی فلز در تماس با پوست برخی بیماران حساس.
-
-
بررسی اثرات و ترکیبات چکش رفلکس ترومر لوکسامد ما را به درک این مسئله میرساند که چگونه مادهشناسی و طراحی فیزیکی مستقیماً بر عملکرد بیولوژیکی آن تأثیر میگذارد. این ابزار معمولاً از مواد درجه یک برای تضمین کارایی بیولوژیکی خود استفاده میکند؛ دسته اصلی اغلب از فولاد ضدزنگ پزشکی (مانند ۳۱۶L) ساخته میشود که به دلیل مقاومت بالا در برابر زنگزدگی، خوردگی و تحمل شرایط سخت محیطهای بیمارستانی (شامل مواجهه با مواد ضدعفونی کننده قوی) انتخاب میشود، که این امر با اصل بهداشت در مراقبتهای بهداشتی همخوانی دارد. سر چکش ممکن است از آلیاژهای سنگینتر مانند برنج روکشدار یا تیتانیوم برای دستیابی به اینرسی لازم برای انتقال تکانه مؤثر استفاده کند، یا در مدلهای جدیدتر، از پلیمرهای پیشرفته با چگالی بالا بهره گرفته میشود تا وزن به طور استراتژیک در نقطه ضربه متمرکز گردد. اثر مکانیکی این طراحی بر سیستم عصبی از طریق تحریک حسگرهای کششی (Muscle Spindles) است؛ این گیرندههای حسی که درون تارهای عضلانی قرار دارند، به تغییرات ناگهانی در طول عضله (که در اثر کشش سریع تاندون ایجاد میشود) پاسخ میدهند. این تحریک باعث ارسال پیام عصبی از طریق مسیرهای افشاگر (Afferent Pathways) به نخاع میشود. در سطح نخاعی، یک سیناپس تکسیناپسی مستقیم با نورونهای حرکتی آلفا (Motor Neurons) در شاخ قدامی رخ میدهد، که منجر به دپولاریزاسیون و تحریک انقباض سریع عضله میشود، و این همان پاسخ رفلکسی است که مشاهده میشود. سطح و شکل سر چکش اثر مستقیمی بر توزیع فشار اعمال شده دارد؛ یک سر گرد و سنگین (مانند سری توری که اغلب در چکشهای لوکسامد دیده میشود) تنش را در یک ناحیه بزرگتر توزیع میکند و انرژی را به صورت آهستهتر و عمیقتر منتقل میکند، که این برای تاندونهای ضخیم مانند آشیل ایدهآل است. در مقابل، یک سر نوکدار، فشار را در یک ناحیه بسیار کوچک متمرکز میکند (افزایش فشار (P = F/A))، که منجر به یک تحریک حادتر و موضعیتر میشود، و برای رفلکسهای سطحیتر یا ارزیابی تاندونهای کوچکتر در دست مفید است. اثرات بیولوژیکی ناشی از پاسخهای غیرنرمال نیز از طریق همین چکش قابل تفکیک است؛ مثلاً اگر پاسخ بیش از حد قوی باشد (هایپررفلکسی)، نشاندهنده آزاد شدن کنترل مهاری از سوی قشر مغز یا مخچه است، و این اطلاعات از طریق تحلیل شدت ضربه و پاسخ مرتبط با چکش لوکسامد به دست میآید.
-
اثرات و ترکیبات:
-
ترکیبات سازنده: استفاده از فولاد ضدزنگ پزشکی (مانند 316L) برای دسته جهت دوام و سازگاری زیستی، و آلیاژهای سنگین (فلزی یا پلیمرهای با چگالی بالا) برای سر جهت افزایش اینرسی و انتقال تکانه مؤثر.
-
اثر مکانیکی: اعمال نیروی ضربه به صورت سریع و عمودی برای ایجاد کشش لحظهای در تاندون.
-
اثر بیولوژیکی (مکانیسم رفلکس): تحریک مستقیم حسگرهای کششی (Muscle Spindles) که منجر به ارسال سیگنال به نخاع میشود.
-
واکنش سیناپسی: ایجاد پاسخ تکسیناپسی و فعالسازی نورونهای حرکتی آلفا در شاخ قدامی نخاع.
-
تأثیر شکل سر: سرهای گرد و سنگین انرژی را به صورت گستردهتر منتقل کرده (مناسب تاندونهای بزرگ)؛ سرهای نوکدار انرژی را متمرکز کرده (مناسب تحریکات موضعی و دقیق).
-
تشخیص اختلالات: شدت پاسخ ثبت شده (با استفاده از این ابزار) نشاندهنده وضعیت مسیرهای مهاری مرکزی (هایپررفلکسی) یا اختلالات مسیرهای محیطی (هایپوررفلکسی) است.
-
ویژگیهای ظاهری چکش رفلکس ترومر لوکسامد نقش مهمی در کاربرد بالینی آن ایفا میکنند و اغلب نمادی از کیفیت و استانداردسازی مهندسی هستند. مشخصه بارز این ابزار، ساختار دو قسمتی آن است که شامل یک دسته (Handle) بلند و یک سر ضربهزننده (Head) است که معمولاً با یک مفصل محوری انعطافپذیر به هم متصل شدهاند. دسته چکش لوکسامد معمولاً با دقت تراش خورده و اغلب دارای بافت یا شیارهای ضد لغزش در ناحیه گرفتن است تا اطمینان حاصل شود که حتی با دستکشهای مرطوب یا تعریق، ایمنی در کنترل حفظ میشود؛ طول دسته به طور استاندارد طوری طراحی شده است که فاصله کافی بین دست پزشک و اندام بیمار ایجاد کند تا حرکت پاندولی بهینه امکانپذیر باشد و در عین حال به اپراتور این امکان را بدهد که بدون خم شدن بیش از حد، به نقاط دورتر دسترسی یابد. سر چکش اغلب دارای طراحی چندوجهی است؛ رایجترین پیکربندی شامل یک سر بزرگتر، سنگینتر، و با سطح نسبتاً صاف یا نیمه کروی است که برای اعمال نیروی زیاد مورد نیاز برای رفلکسهای بزرگ مانند آشیل طراحی شده است، و اغلب با قطر حدود ۶ تا ۸ سانتیمتر برای ایجاد یک ضربه با دامنه وسیع طراحی میشود. در طرف مقابل، یک سر کوچکتر، که ممکن است شکل مخروطی یا نوکدار داشته باشد، تعبیه شده است؛ این سر کوچکتر برای افزایش محلیسازی فشار در ارزیابی رفلکسهای کوچکتر مانند رفلکسهای اندام فوقانی یا تستهای حسی ظریفتر استفاده میشود و مهندسی آن بر افزایش فشار موضعی تأکید دارد تا نیاز به نیروی کل کمتر شود. اتصالی که سر را به دسته متصل میکند، باید بسیار مقاوم و در عین حال دارای درجهای از انعطافپذیری محدود باشد تا ضربه را جذب کرده و از انتقال لرزشهای ناخواسته به دست اپراتور جلوگیری کند، که این امر به افزایش تمرکز بیمار بر روی پاسخ رفلکسی کمک میکند. ظاهر کلی این ابزار معمولاً ظاهری حرفهای، تمیز و پزشکی دارد، که اغلب با پرداختهای مات یا نیمهبراق برای کاهش انعکاس نورهای محیطی همراه است. این ویژگیهای ظاهری مستقیماً به ارگونومی و درک بیمار از حرفهای بودن ارزیابی کمک میکنند و تفاوت کیفی آن را با ابزارهای پلاستیکی یکبار مصرف آشکار میسازند.
-
ویژگیهای ظاهری:
-
ساختار کلی: طراحی دو تکه شامل دسته بلند و سر ضربهزننده متصل شده توسط یک مفصل محوری نیمه انعطافپذیر.
-
دسته (Handle): ساخته شده از فلز صیقلی یا مات با شیارهای ارگونومیک ضد لغزش برای بهبود کنترل و جلوگیری از لغزش.
-
سر دوگانه: وجود دو سر با عملکرد متفاوت؛ یک سر بزرگ و سنگین (مناسب DTRهای اصلی) و یک سر کوچکتر، نوکدار یا مخروطی (مناسب تحریکات موضعی دقیق).
-
ابعاد: طول دسته به گونهای بهینه شده است که دسترسی آسان به اندامهای تحتانی را در حالت نشسته فراهم کند.
-
ظاهر: طراحی حرفهای، مینیمال و اغلب با روکشهای فلزی برای نشان دادن دوام و قابلیت ضدعفونی بالا.
-
در نتیجهگیری، چکش رفلکس ترومر لوکسامد فراتر از یک وسیله ساده برای ایجاد تکان مکانیکی است؛ این ابزار یک نمونه عالی از مهندسی پزشکی است که دقت تشخیصی در ارزیابی سیستم عصبی را به سطحی بالاتر ارتقا داده است. با تلفیق مواد مرغوب، طراحی ارگونومیک دقیق و قابلیتهای چندگانه سر، لوکسامد به عنوان یک استاندارد غیررسمی برای ارزیابی یکپارچگی مسیرهای رفلکسی عمل میکند و امکان تمایز دقیق بین آسیبهای نورونهای حرکتی فوقانی، تحتانی و اختلالات عصب محیطی را فراهم میآورد. توانایی آن در انتقال ضربه کنترلشده، امکان دستیابی به دادههای قابل اعتماد و قابل مقایسه در طول زمان را میسر میسازد که برای پایش بیماران مبتلا به بیماریهای دژنراتیو عصبی یا بهبود پس از آسیب حیاتی است. اگرچه چالشهایی نظیر وابستگی به مهارت اپراتور در تفسیر نتایج وجود دارد، مزایای ذاتی این ابزار از نظر دوام، دقت مکانیکی و پوشش طیف وسیعی از معاینات عصبشناسی و عضلانی، بر محدودیتهای آن سنگینی میکند. استفاده صحیح و آگاهانه از چکش ترومر لوکسامد، با درک کامل اصول مکانیکی و بیولوژیکی تحریک، یک مهارت اساسی برای هر متخصص مراقبتهای بهداشتی است که متعهد به تشخیص نورولوژیک دقیق و قابل اعتماد میباشد. در نهایت، این ابزار به دلیل کیفیت ساخت برتر و عملکرد بالینی مداوم، جایگاه خود را به عنوان یک ابزار تشخیصی ضروری در کلینیکهای سراسر جهان تثبیت کرده است و سرمایهگذاری بر روی آن، سرمایهگذاری بر روی دقت تشخیصی محسوب میشود.
-
نتیجهگیری:
-
چکش رفلکس ترومر لوکسامد یک ابزار تشخیصی پیشرفته است که با مهندسی دقیق، دقت در ارزیابی سیستم عصبی را بهینه میکند.
-
این ابزار به دلیل کیفیت ساخت بالا و توزیع وزن مطلوب، امکان دستیابی به ضربههای کنترلشده و تکرارپذیر را فراهم میسازد.
-
کاربرد آن برای تمایز دقیق بین الگوهای رفلکسی نرمال، هایپررفلکسی (UMN) و هایپوررفلکسی (LMN) ضروری است.
-
علیرغم هزینه اولیه بالاتر، دوام و قابلیت اطمینان آن در محیطهای بالینی پرفشار، توجیه اقتصادی دارد.
-
نتیجهگیری میشود که استفاده از چکش لوکسامد، با در نظر گرفتن مهارت اپراتور، سنگ بنای ارزیابی فیزیکی دقیق و قابل اعتماد در عصبشناسی است.
-
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی علامت گذاری شده اند *